عمومتی کیست؟ بیوگرافی بنیان‌گذار آژانس و فروشگاه عمومتی
شاید با دیدن ویدوو های آموزشی یا شنیدن نام آژانس طراحی و ادیت عمومتی این سوال برایتان پیش آمده است که مرد پشت این رسانه و مجموعه یعنی عمومتی کیست و چه مسیری را طی کرده تا به اینجا رسیده است؟
مهدی بخشیانی با نام هنری «عمومتی» متولد بهمن ماه سال 1376 و متولد یکی از شهر های شمالی ایران یعنی گرگان هست.تحصیل کرده و فارغ التحصیل رشته مهندسی برق از دانشگاه دولتی گلستان و ارومیه است.
جرقه های طراحی و ادیت از بدو تولد در ساختار زندگی او با وجود خانواده ای که پدر او تراشکار پایه های چوب، مادر طراح لباس و خواهر بزرگش طراح و گرافیست و خواهر دوم او سفالگر و سرامیست بود در زندگیش خورده بود ، اما این جرقه ها زمانی به شعله نشست که در اولین ماه های ابتدایی قبولی در دانشگاه به عنوان طراح و ادیتور شروع به فعالیت کرد.
عمومتی پس از اینکه وارد دانشگاه و تحصیل در رشته برق شد متوجه شد که رشته برق نمی تواند خواسته های او را برآورده کند، اورا به وجد نمی آورد و دنبالی نشاطی فراتر از این مرزهاست.
او به دنبال خلق بود می خواست جهان را بجای زیباتر و خوش رنگ تری برای زندگی تغییر دهد و رسالتش را در فرمول های و مسائل ریاضی و محاسبه محور رشته برق نمی‌یافت.
» عمومتی در ابتدای مسیر...
از طراحی و ادیت تنها کار با نرم افزار های گوشی مثل pixlr را بلد بود و هیچ گونه امکاناتی از قبیل لپ تاپ یا کامپیوتر نداشت، اما رویای بزرگی را در سر میپروراند و جوانه های ذاتی هنر اجازه ی سکون و یکجانشانی را به او نمی داد.
در همان روز های ابتدایی تحصیل با تمام جسارتی که داشت به مسئولین یکی از انجمن های دانشجویی پیشنهاد این را داد که با گوشی طراحی بنر های بیلبوردی آن مجموعه را انجام میدهد و به دنبال پول نیست و میپذیرد اگر بصورت کار دانشجویی در آخر با او تسویه کنند!
این تصمیم جسورانه شروع اتفاق های جذاب برای او بود .
اما آنها برای طراحی، به بنر با کیفیت و لایه باز که در فتوشاپ طراحی شده باشد نیاز داشتند و عمومتی به بن بستی خورده بود که یا باید به دلیل نداشتن کامپیوتر و تجهیزات بیخیال کار و رویاهاش میشد و هر روز بایستی در روزمرگی های تحصیلی اش غرق می شد و یا باید راهی می یافت.
» برای رویاهات بجنگ حتی در ناامیدانه ترین لحظـات...
پس تسلیم نشد با یکی از دوستانش در خوابگاه صحبت کرد که بصورت قرضی از لپ تاپ او استفاده کند و در ازایش سهمی از هزینه طراحی را به او بدهد و این شد شروع ماجرا !
در هفته های اول بالغ بر روزی ده تا عکس نوشته و در شش ماه اول چیزی در حدود 100 بنر بیلبوردی استرابورد طراحی کرد ، روز را به شب و شب را به روز دوخته و توی خوابگاه از افراد مختلف ، ویدوو های آموزش و خواندن کتاب فتوشاپ، شرکت در سمینار های اساتید بنام در تهران و شهرستان در جستجوی اثبات خود و تحقق رویاهایش بود.
این شد که کمتر از 4 ماه از گذشتن ورود به دانشگاه به مسئولیت رسانه و روابط عمومی یکی از انجمن ها و کمتر از 6 ماه رئیس کل واحد رسانه انجمن های دانشجویی دانشگاه شده بود.
پس از دو سال کار دانشجویی و طراحی و ادیت های مراسمات دانشجویی مختلف ، بنر جشن های دانشجویی ،عکس نوشته های کرسی های آزاد اندیشی ، ادیت عکس ها تریبون های آزاد و نمایشگاه های مختلف، دیگر فضای کار دانشجویی و عرصه را بر خود تنگ دید و تصمیم گرفت به عنوان کارمند و گرافیست در حالی که تازه ترم 4 دانشگاه بود وارد شرکتی شود.
» در تصمیمات نفس گیر به ندای قلبت گوش کن...
در آن شرکت از پایین رتبه واحد گرافیک شروع به فعالیت و خلق آثار هنری کرد تا جایی که بعد از یک سال و رشد پله به پله به ریاست دپارتمان گرافیک آن مجموعه رسید !
کارآموز هایی زیادی برای یادگیری و کسب تجربه به مجموعه و واحد او اضافه میشدند و پس از کسب تجربه وارد بازارکار میشدند، در همان دانشگاهی که رشته برق را تحصیل میکرد هنرجو های رشته گرافیک برای کار به او تقاضا میفرستادند و در همان دانشگاه با اینکه رشته او مهندسی برق بود و با اینکه هنوز فارغ التحصیل نشده بود شروع به تدریس در همان دانشگاه برای دانشجویان رشته گرافیک کرد.
عمومتی پس از گذشت دو سال و نیم از کار درآن شرکت به سمت مدیر ارشد آن مجموعه رسید و پیشنهاد سهامداری شرکت به او شد، در دوگانگی سختی قرار گرفته بود و بین رویایی که در سر میپروراند و طعم خوش پشنهاد گیر کرده بود اما او به ندای قلبش گوش داد و به این بینش رسیده بود که هنوز به سرمنزل مقصود خود نرسیده است و لذت غرق شدن در دریای به کران هنر و طراحی را بایستی به گوش افراد بسیاری رسانده و طعم شیرین خلق طرح هایی جاویدان و تصویرسازی هایی پویا را به افراد بیشتری آموزش دهد.
پس با آن پیشنهاد مخالفت کرد و تصمیم گرفت در دی ماه 1398 آژانس طراحی و ادیت عمومتی را تاسیس کند.